پنجره ایستاده باز

این شگفت باور باغ

خیره در پیچ و تاب مست

با طرح افتادن شکلی

که بویی تازه دارد

چشمکی می زند

در گردن گاه گیسوان پریش

که پیدای طلائی رنگی است

جاری در انتهای راه سرمست.