با بوی سرفصل تو

گورستان

تحقیر به ستوه آمده ی اندوه است

زندگی تقویم گس شده ی پلک تو

در سیب شناور شده ی شیب رودخانه است

فرصت در اندک صداست

چیزی شبیه دوباره شدن

و دست  و پای زدن

به آن سمت رودخانه.