نشسته سرد

شاخه ها در سیاهی جنگل

و خواب هر لحظه

سرشار باید کرد از هستی

تو ای بهترین

بی شک

از تشنگی خسته ای

حال این رویای فرسنگها تشنگی

چشمه ی آب در سایه

می باید جست

 از خستگی.