در کفش پای تنم
شنریزه ای می غلتید
با کوله باری بردوش
دائم مرا می سائید
با خاطری ازین دست
فاصله ها سفر کرد
تا در مسیر رفتن
کفشم به گریه افتاد
یعنی که پاره گشت و
شنریزه را سفر برد.
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷ ساعت 20 توسط m.sahel
|