مغرور و محکم
پای می فشرد
در رکاب موج پرهراس
کوچه های تیره
تا نخل های تشنه ی در آغوش هم
چشم درشتش را
بر هم نمی فشرد
خواب کدامین سپید شناور
ترا می برد
چنین بروی آب
باغ پرنده و پرواز
جست و خیزی داشت
در سینه ات به شور
مثل رگهای آبی اندیشه.
+ نوشته شده در جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷ ساعت 21 توسط m.sahel
|