فریادی و...دیگر هیچ
فریادی و دیگر هیچ
چرا که امید آن چنان توانا نیست
که پا بر سریاس بتواند نهاد
بر بستر سبزه ها خفته ایم
با یقین سنگ
بر بستر سبزه ها با عشق پیوند نهاده ایم
و با امیدی بی شکست
از بستر سبزه ها
با عشقی به یقین سنگ برخاسته ایم
اما یاس آن چنان تواناست
که بسترها و سنگ ها
زمزمه ائی بیش نیست.
فریادی
و دیگر
هیچ!
شعر از احمد شاملو.
+ نوشته شده در شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷ ساعت 1 توسط m.sahel
|