قلب می تپد در سینه

شهر نیز پلک برهم نمی گذارد

به سراغ روزهای نزدیکتر

مقاومت سالخورده ها

 آدم بزرگت می کند

بر مدار چرخش زمین و زمان

وقتی باد می وزد

چشمهایت با روبان سبز می پوشی

تا که سکوت را کلافه کنی

و از چرخش این همه کلافه ی سردرگم

رویای رهائی در امتداد نگاه

تا مدار

 در انتظار می نشانی.