سینه تپه ی بــهار

در انتظار جان بی قرار صبح رویا

 لرزان گشوده در هم پیمان

بر خیز اجاق های فروزان

تا سبز شود به سنگ رویا

از بطن عصای موسی

با دلهای  گشاده غوغا

در تن اوج مــست دریـــا.